چند نكته درباره فراغ و نرسيدن به معشوق

💥 چند نكته درباره فراغ و نرسيدن به معشوق:

يكى از مشكلات انسان زمانى است كه نمى خواهد واقعيت را بپذيرد! در صورتى كه يك لحظه واقع بينى زندگى را به روال عادى برمى گرداند!

هر چند افسانه هايى مانند ليلى و مجنون، فرهاد و شيرن و حتى داستان عشق شهريار به ثريا با حال و هواى عاشقان نرسيده به وصال همدلى مى كند ولى واقعيت اين است كه اگر اين نرسيدن ها و رسيدن ها انسان را به حقيقت برساند و دل انسان را سيقل بدهد، خوب است ولى اگر از خودش دور كند و انسان را از واجبات زندگى خود غافل كند، درنتيجه مى شود همان سقوط!

يكجا خواندم:
فقط بايد شهريار باشى و يك عمر به پاى معشوقه ات بنشينى كه از ته دل بگى:
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولى
با چون منى غير محبت روا نبود

خب فرض كه يك عمر نشستى و به كسى فكر كردى كه يا دلش با تو نبود و يا حتى دلش با تو بود و نتوانستيد ازدواج كنيد، آيا بايد يك عمر غصه خورد و غافل شد؟!

از كجا معلوم آن معشوقه اگر با تو بود، زندگى عاشقانه اى داشتى؟! به قول معروف تا زير يك سقف نروى معلوم نمى شود…! چه خوب بودن و سازگارى و چه بد بودن و ناسازگارى طرفين!

اينجاست كه معنى ايمان و توكل نمود عملى پيدا مى كند!

فردى كه چنين امر خيرى را از خداوند مى خواهد و نمى شود، پس بايد تسليم رضاى پروردگار شود و محكم به زندگى ادامه دهد، زيرا اين بهترين نسخه رهايى از غصه و غفلت و رسيدن به خوشبختى است!

يادمان باشد عشق بايد باعث پرواز انسان شود و او را به حقيقت و روشنايى برساند، در غير اين صورت توهم عشق را داريم و در تله عشق و عاشقى بى نتيجه افتاده ايم! محمدعلى نژاديان ٩٧/١٢/٢٢

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا