ای کاش به جای داستان لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین،داستان هایی از وصال نوشته می شد.

نوشته: محمدعلي نژاديان
٩٣/٠٧/١٠
هر چند هر چه که خداوند حکم کرده حکمتی دارد ولی
ای کاش به جای عاشق و معشوق عاشق و عاشق بود
ای کاش نیم گمشده انسان ها گم نبود از همان اول پیدا بود!
شاید ادم ها، شاید دنیا…
آرامش بیشتری داشت و انقدر آدم ها تنها نبودند و یا حداقل تنها نمی شدند.
ای کاش حداقل هر کسی که عاشق کسی بود عشقش ابدی بود.
ای کاش به جای داستان لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین،داستان هایی از وصال نوشته می شد.
ای کاش ادم ها از هوس، طمع و غرور به دور بودند.
ای کاش همه انسان ها همدیگر را دوست داشتند.
ای کاش زندگی برای همه یک معنی داشت.
ای کاش شک و تهمت معنی نداشت.
ای کاش در قضاوت ها سخاوت ها بود.
ای کاش دل ها همه روشن بود.
ای کاش هیچ اختلافی بین انسان ها نبود.
ای کاش هیچ دل شکسته ای وجود نداشت.
ای کاش همه با هم مهربان بودند.
ای کاش قدرت طلبی و پول پرستی معنی نداشت.
ای کاش متضاد سفید سیاه نبود.
ای کاش هیچ نفرتی نبود.
ای کاش هیچ ظلم و ستمی نبود.
ای کاش محبت بیداد می کرد.
ای کاش همه عاشق بودند.
ای کاش غایب ما هر چه زودتر بیاید…
تا دنیا سفید شود پاک شود…
و عاشق و معشوق تبدیل به عاشق و عاشق شود.



